پیمان جلیلی ::
دوشنبه 84/9/7 ساعت 5:52 عصر
به نام او
یادمه اولین روز ، گونه هامو تر کردید
وقتی دیدید دیوونم ، حرفامو باور کردید
خیالتون راحت شد ، که بی شما می میرم
محبتو از اون وقت ، کمتر و کمتر کردید
گفته بودید با منید ، حتی اگه نباشم
کلاغ خبر می آورد ، شب و با کی سر کردید
شما دوسم نداشتید ، از چشماتون می بارید
نمی دونم شعرامو واسه چی از بر کردید
از هر جا می گذشتید ، گل به پاتون می ریختم
شما به جاش تو قلبم ، هزار تا خنجر کردید
عزیز بودید فراوون ، زجرم دادید چه آسون
وجودتونو با زجر ، واسم عزیز تر کردید
چه روزایی که شونم ، پناه اشکاتون شد
رو زانو های خستم ، خستگی رو در کردید
انگار خوشی نمی خواست ، من مزشو بفهمم
یه روز که گل می دادم ، نداده پر پر کردید
چیزی نبود تا اون روز ، آروم بودید و خوشبخت
تموم این کارا رو ، اون روز آخر کردید
پس نذرامون چی میشه ، حتما به یادتون نیست
واسه ضریح آقا ، نذر کبوتر کردید
حق با شماست ، من کجا ، شما کجا و تقدیر
میوهً خوشبختی رو ، همیشه نوبر کردید
من که چیزی نگفتم که دلتون گرفته
این اولین باره که شما باهام قهر کردید
همون کلاغه می گفت ، یه جا شما رو دیده
انگشت رو تو دست یه کس بهتر کردید
من که پسش ندادم ، دادم به همسایه تون
گفتم دیگه درست نیست ، شما ما رو پر کردید
یه چیزی می نویسم ، خدا منو ببخشه
اگه یه وقت بهم خورد ، منتظرم ، برگردید.........
نگاهی نکنیم که دل کسی بلرزد ، خطی ننویسیم که آزار دهد کسی را ، یادم باشد روز و روزگار خوش است و تنها دل ما دل نیست ...
نشد برم ، نشد نره ، نشد بخواد ، نشد بیاد
نشد ولی شاید بشه ، واسم دعا کنین زیاد.....
نوشته های دیگران()